قلم بر انگشتانم سنگینی می کند و نای نگاشتن در من نیست ، سیل اشک جوهر نقش بسته بر کلمات را مخدوش کرده است .
خواب ماندیم و باد صدای واپسین نفسهایشان را به گوشمان نرساند.
خواب ماندیم و نگاه پدری به فرزندانش را که برای همیشه با آنها وداع کرد ندیدیم.
خواب ماندیم و دردهای زنی را که حرفهای ناگفته اش را با خود به چوبۀ دار سپرد نشنیدیم.
چه بی خبر پاسخ فریاد بغض های فروخوردۀ فرزندان سرزمینمان را با دشنه و سرب داغ دادند.
چه بی خبر سی سال به عقب رانده و دیگر بار شاهد اعدام های شبانۀ مجرمان بی جرم شدیم.
دیگر تمام شد.
امشب آسوده بخوابید و فرزندانتان را با خون شیرین و فرزاد سیراب کنید.آسوده بخوابید و سفره های هفت رنگتان را با سینه های در خون کشیده و حنجره های پاره پارۀ عزیزانمان بیارایید.
آسوده بخوابید و خوابهای رنگینتان را با نگاه آخر آنان که بی شرمانه چارپایه از زیر پایشان کشیدید،مزین کنید.
آسوده بخوابید تا موسیقی رویاهایتان طنین قدمهای استوارشان باشد.
دیگر تمام شد .
با هر بار نگاه مادرانتان به یاد آورید مادران داغدیده ای را که کفن پوش به خون خواهی فرزندانشان می ایند.
پنج نام بر تبارنامۀ خونین این قبیله افزوده شد.فرزاد كمانگر، علي حيدريان، فرهاد وكيلی، شيرين علم هولی و مهدی اسلامیان
۴ نظر:
مادران چشم انتظار این پنج شهید گلگون چگونه جنازه آنها را به آغوش خواهند کشید؟ البته اگر جنازه هایشان را ببینند
بسيار زيبا وصف كردي ، به اميد روزي كه آزادي در ايران حاكم بشه و انتقام خون اين عزيزان از حاكمان ظالم و سفاك گرفته بشه
زیبا و برازنده ی تمام عزیزان از دست رفته..
احساسی تلخ، افسوسی سنگین تر از شرم از رفتنشان و ماندنم، امیدی کوچک به ایستایی قامتشان و بزرگی نامشان...
ایثارشان پر ثمر و نام نیکشان پایدار
وطن امروز اسیر دو تن بی وطن است .
به امید پیروزی مردم ایران زمین در ایرانی آباد .
ارسال یک نظر