تو از سلاله ليلی من از تبار جنون




ميترسم
ميترسم
نه از اين روزها
از فرداى انتخابات ميترسم
مهم نيست چه ميشود و چه كسى "انتخاب" يا "انتخابانده" ميشود
پديده خطرناك اين دوره از فرداى انتخابات رنگ و شكل جديدى به خود خواهد گرفت
...
چه جنگ بيهوده و غم انگيز و غير قابل باورى به راه افتاد
نه ميان مردم و حكومت
نه ميان دولت و ملت


ميان من و تو
ميان كسانى كه هدفشان مشترك است و وسيله شان متفاوت
چقدر غم انگيز است ديدن اين جنگ ميان "راى دهندگان" و "تحريمى ها"
دلم ميخواهد جام شرابى به هر كدام هديه كنم و برايشان بخوانم :
چرا ز هم بگريزيم ، راهمان که يکي است
سکوتمان، غممان، اشک وآهمان که یکی است

چرا زهم بگریزیم؟دست کم یک عمر
مسير ميکده وخانقاهمان که يکی است

تو از سلاله ليلی من از تبار جنون
اگر نه مثل هميم، اشتباهمان که يکی است

من وتو هردو به ديوار ومرز معترضيم
چرا دو توده ی آتش؟گناهمان که يکی است

اگر چه رابطه هامان کمی کدر شده است
چه باک؟ حرف وحدیث نگاهمان که یکی است

تو گر سپيدی روزی ومن سياهی شب
هنوز گردش خورشيد وماهمان که يکی است.....

شعر : محمد سلمانى



پریسا دانشور ( پری کوچک غمگین ) 22. خرداد.1392

۱ نظر:

امیر گفت...

درد دل ما در ایران