من میخوام برگردم به کودکی

 نوزده  روز از سفرت میگذرد و هنوز بازنگشته ای  
 واپسین نوشته هایت را خواندم
غریب بودی
سالها بود با این دنیا غریب بودی
چه حس عجیبی دارم
مرگ ؟
 مرگ !!!
بی تفاوت ام
م
ر
گ
امروز تمامی لحظاتم پر است از او
تسلیت ، نوار مورب سیاه ، زنده یاد
خواسته بودی با لباس خودت بمانی
خواسته بودی موسیقی مورد علاقه ات طنین انداز لحظه وداعت باشد

در من این شور مستی خدایی است 
           مستیم از شــراب شـــما نـــــیســـت

با اجرای گلنوش خالقی و پس از آن بی هیچ مراسم مذهبی سکوت ، سکوت و سکوت 
میدانم به آرامشی که همیشه در پی اش بودی و نمیافتی ، رسیدی
این دنیا لیاقت چون تویی را نداشت
برایت قفس بود
راستی  یادت هست ؟
صفحه آغازین پایان نامه دانشجویی ات را



همیشۀ روزگار بوی هجرتت می آمد
 زندگی ات خلاصه شده در کوله پشتی سرمه ای رنگ و ...
سفر
سفر
سفر
اما این بار قدم در راه بی بازگشت نهادی

آاااااااااااااااااااه
رنج من قوی تر از مشروبه ، من میخوام برگردم به کودکی ( حسین پناهی )
به روزگاری که خانم جان بود ، تو بودی
به راستی انتخاب درستی کردی
زندگی ارزش زندگی کردن را ندارد

زندگی ارزش زندگی کردن را ندارد
... و ما همچنان دوره میکنیم شب را و روز را
هنوز را


پریسا دانشور ( پریِ کوچکِ غمگین) 31. اردیبهشت .1390
parisadaneshvar@gmail.com

 

۱ نظر:

سارا گفت...

الهى بميرم
پريساااااااااااااااا
پرى كوچك راس راسى غمگين