به یاد فاتحان برودپیک

تنها پژواك قدم هاشان بود به روى برف و صداى نفس هاى همنفسانى كه تا پاى جان با هم ماندند
گويى آرش تكثير شده بود
خواب ديدم دنيا كوچك شد ، آنقدر كوچك كه تمام كوهها و دريا ها نقطه اى شدند به زير پاهايم
با چند قدم كوتاه از تمام اقيانوسها و قاره ها گذر كردم و رسيدم
به اژدهايى خشمگين ميمانست
نوازشش كردم
 آواز خواندم و آرام شد
آغوشش را گشود
 چه آسوده آرميده بودند پسران كوهستان
همصدا شديم
"كوه بلندى سر راهم نشسته ، همسفران يكسره در غم نشسته"


پریسا دانشور ( پری کوچک غمگین )  3. مرداد.1392
 
 
 
 
 
 

۱ نظر:

Re za گفت...

مثل كار اون سه نفر قشنگ بود