بچه که بودم پنجاه خیلی بود
بابا که پنجاه ساله شدند میترسیدم
از پیری
از چروکهایی که یک به یک وجودشان را خسته میکرد
از اتفاقاتی که با گذر زمان در انتظارمان بود
اما امروز ، چهارم آبان ،خورشید با طلوع ش نوید پنجاهِ مبارکی را داد
پنجاهمین سالگرد ازدواج پدر و مادری که ذره ذره وجودشان را هدیه به فرزندانشان کردند
مامان جان ، بابا جان
حضورتون،وجودتون،محبتتون،عشقتون،انگیزه ایه برای زندگی
باشید تا باشیم
از پیری
از چروکهایی که یک به یک وجودشان را خسته میکرد
از اتفاقاتی که با گذر زمان در انتظارمان بود
اما امروز ، چهارم آبان ،خورشید با طلوع ش نوید پنجاهِ مبارکی را داد
پنجاهمین سالگرد ازدواج پدر و مادری که ذره ذره وجودشان را هدیه به فرزندانشان کردند
مامان جان ، بابا جان
حضورتون،وجودتون،محبتتون،عشقتون،انگیزه ایه برای زندگی
باشید تا باشیم
پریسا دانشور ( پری کوچک غمگین ) 4. تیر.1391