"مريم ميرزاخانى "


آخرِ كلاسِ شكنجه آورِ رياضى، وقتى استاد سه نفر از نوابغ رياضى رو معرفى ميكنه و يهو با شعف فراوان به تو ميگه : اُاُاُاُاُ، پْريسا، "مريم ميرزاخانى " هم ايرانىِ.
و تو ميگى كه بعله، اين خبر اينروزها براى "جامعه ى ايرانى" خبرِ خوشحال كننده اى هست و در دلت ميگى: البته در ميانِ اين همه خبرِ نكبت و بدبختى.
و او ميگه: "نه فقط براى جامعه ى ايرانى، كه براى كل دنيا خبرِ خوبيه و افتخار آفرين".
از كلاس در مى آيى و به اين فكر ميكنى كه چه مريم ها كه در "اتوبوسِ المپيادى ها" كشته شدند.
چه مريم ها كه در امتحاناتِ علمى قبول و از تحقيق و گزينش رد شدند.
با خودت فكر ميكنى، چه مريم ها كه قربانىِ كلافِ بى سر و تهِ مافيا شدند و افسرده و بى انگيزه، هر كدام در گوشه اى از دست رفتند.
چه مريم ها كه پروژه هاى علمى شون خيلى شيك و در روزِ روشن دزديده شد و به هيچ كجاى مملكت بر نخورد.
و از همه غم انگيزتر چه مريم ها ( بخوانيد "اميد كوكبى") ها كه در زندانهاى ايران به بند كشيده شدند.
و غرق در اين افكار، براى خودت آهنگِ تيتراژِ "رابين هود" كه با سوت زده شده و با صداى جان كوچولو خونده شده رو زمزمه ميكنى و ديگر هيچ...




پریسا دانشور ( پری کوچک غمگین ) ۳۰.مرداد .۱۳۹۳